دوستی
من کویرم من کویرم دشت تب کرده پیرم نفسم مرده تو سینه عطشم کرده اسیرم من کویر خشک وپیرم که طروات نپیذرم توی رویاها می بینم روز میلاد بهارم مثل یک جنگل سبزم عطر پاک سبزه دارم امااین مثل یه خوابه تن من تشنه ی آبه بوته های خشک وزردم زیر تیغ آفتابه نقش روئیای بهاران در نگاه من نشسته توی رگ های تن من حسرت بارون نشسته
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |