دوستی
در آن دقایقی که دست های تو رفتن را زمزمه کرد اشک های من تنها عاطفه ای بود که جای خالی تو را پر می کرد وقتی کاروان نگاه تو عزم دیدن می کرد بر کویر احساسم نرم و آهسته ببار که من تمنای بارش نگاه تو سالهاست بر جاده ای تنها ایستاده ام بر من ببار در این خاکستر غریب کهنه شده ام .... کهنه ای چراغ مهربانی تو روشنایی شبهای وحشت من ای طلوع اولین دوست ای آخرین رفیق من چشم بر راه قدم های نرم وآرامت در سرزمین کوچک روئیاهایم خواهد بود هر چند دلم برایت تنگ شده است. لحظاتی که سینه ام را می شکافم وبه سوی قلبم هجوم می برد این تنهایست که به او پناه می برم لحظاتی که دلم می خواهد اشک ببارم اما سینه ای برای سر سپردن به آن نمی یابم این تنهایست که تکیه گاه من می شود پس ای تنهایی که در همه جا ودر هر لحظه با منی بیا وتنهایی هایم رادر آغوشت بگیر. انگار در دشتی پهناور دور از عالم زندگی می کنم که نه در آن پرنده ای پر می زند نه آبی جاری و نه پای انسانی به خاک آن رسیده است گویی همه مردم در بستر های خود خوش خفته اند و هیچ کس به فکر دل شکسته ای نیست هیچ کس!!! هیچ کس!!! هیچ کس!!! هیچ کس!!! سلام بر خداوندگار همه ی خوبیها سلامی به فراوانی اشک هایی که هر شب در فراغت از چشمان همیشه انتظارم فرو می چکد سلامی به زیبا ترین لحظه های انتظار به قشنگی در کنار هم بودن وبه پاکی صداقت عشق پاکان وصادقان ......! پروردگارا!در روزگاری که مهربانان بی وفا شده اند نمی دانم محبت را بر کدامین کاغذ بنویسم که پاک نشود و بر کدامین آب بنویسم که گل نشود و بر کدامین خاک بنویسم که خراب نشود و بالاخره بر کدامین دل بنویسم که سنگ نشود .......؟ وقتی خدا بهت میگه باشه چیزی رو که می خوای بهت میده وقتی میگه صبر کن چیز بهتری بهت میده وقتی میگه نه بهترین ها رو برات آماده میکنه غم را در سکوت سکوت را در شب شب را در بستر بستر رابرای آرامیدن اندیشیدن را به خاطر تو دوست دارم غم رادر سکوت عشق را در امید امیدرا بادل دل رابرای تپیدن تپیدن را برای جان وتورا از جان بیشتر دوست دارم تقدیم به چشمی که اشکش منم تقدیم به اشکی که غمش منم تقدیم به شمعی که پروانه اش منم تقدیم به گلی که گلزارش تویی سر سبزترین بهاران تقدیم تو باد آوای خوش هزاران تقدیم تو باد گویند لحظه ایست روئیدن عشق آن لحظه هزاران بار تقدیم تو باد سلام برهمگی اگه گفتین امروز چه روزیه نمیدونی یه کوچولو فکر کن روزه عشقه آره درست حدس زدی امروز ولنتاینه ولنتاین مبارررررررررررررک باشه زندگی عشق است افسانه نیست آن که عشق را آفرید دیوانه نیست عشق آن نیست که کنارش باشی عشق آن است که به یادش باشی من کویرم من کویرم دشت تب کرده پیرم نفسم مرده تو سینه عطشم کرده اسیرم من کویر خشک وپیرم که طروات نپیذرم توی رویاها می بینم روز میلاد بهارم مثل یک جنگل سبزم عطر پاک سبزه دارم امااین مثل یه خوابه تن من تشنه ی آبه بوته های خشک وزردم زیر تیغ آفتابه نقش روئیای بهاران در نگاه من نشسته توی رگ های تن من حسرت بارون نشسته زندگی چاهی عمیق است با دو رگ آب شیرین وتلخ از کدام یک باید نوشید تا زندگی شود لذت بخش از شیرینیش نوشی زندگی شیرین است از تلخیش نوشی زندگی زهر است پس باید نوشید از هر شیرین وتلخش تا رسید به معنا و اصلش تورا چون نقش دریا دوست دارم تو را چون عطر گلها دوست دارم من چون ماهی افتاده درخاک تو را چون عطر گلها دوست دارم تو را چون آب دریا دوست دارم بخندان غنچه گلزار هستی که من خندیدنت را دوست دارم به باغ خاطراتم ای غنچه ای سرخ تو را تنهای تنها دوست دارم. به او گفتم که تو را خیلی دوست دارم وبعد از آن پرسیدم که تومرادوست داری گفت:به اندازه ستاره های آسمان دوستت دارم وبعد من نیز نگاهی به آسمان کردم و دیدم که هیچ ستاره ای در آسمان نیست. ای که تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم اگه تورو داشته باشم به هر چی می خوام میرسم کاش می شدعشق راتصویر کرد شادبود وغصه ها رازنجیر کرد کاش می شد وصل یار راتفسیر کرد گوئیا مرا اندوه هجرت پیر کرد حیف شد لیلی ومجنون نماند کاش می شد عشق راتکثیر کرد تا توانی درجهان دلی به دست آر دل شکسته را نتوان تعمیر کرد بی تو هم عشق استمرار داشت اما با تو زندگی توفیر کرد تو بزرگی مثل اون لحظه که بارون می زنه تو همون خونی که هر لحظه تورگهای منه تو مثل خواب گل سرخی لطیفی مثل خواب من همونم که اگه بی تو باشه جون میکنه من نیازم تورو هر روز دیدنه از لبت دوست دارم شنیدنه سلام امروز روز پیروزی انقلابه آره پیروزی انقلاب البته یه روز دیگم هست بهترین روز امروز تولد بهترین داداش دنیاست داداشی درسته پیشم نیستی ولی بهترین روز دنیارو مگه میشه فراموش کنم تولد بهترین داداش دنیا مبارک باشه امروز24 ساله شدی گلم چقدر زود میگذره ان شاالله همیشه سالم تندرست والبته صدساله شی دوست دارم دوست دارم دردهکده ای دور کلبه ای دارم در میان باغی سر سبز بادرختان بیدو صنوبر آن طرف تردرخت های میوه حوض کوچکم پراز ماهی مرغابی هاروی آب شناورند آسمان هم چنان آبی است ومن باشایسته ی رنگ مرغ وجوجه هارابه سوی خود فرامی خوانم خانه ی چوبی من پنجره هایی از جنس هوا یعنی قهر از بودن روی حصیری دست بافته می نشینم وبه غروب سرخ پاییزم می نگرم ودرمیان خط های زردونارنجی است که عزیزسفرکرده را می جویم. خدایا! من در کلبه ی فقیرانه ی خود چیزی رادارم که تودر عرش کبریایی خود نداری من چون تویی را دارم تو چون خود نداری. زندگی زیباست در پس خنده ی تووعبور بی صدا بودن زندگی هیاهوست از ترنم باران درپشت دیدارلحظه هاوشایدزندگی آن سکوتی باشد که ناگهان با گذر لحظه ها شکسته می شود ومن در انتهای آن خود را به یاد می آورم. ای که دور از من و در قلب منی با خبر باش که دنیای منی شادی ات شادی من غصه ات غصه ی من خانه ات معبد من خانه ات قبله ی من امشب در قایق کوچک آرزوهایم نشسته ام به سوی تو به سوی ساحل بی کرانت پارو میزنم چشم امیدم به توست معبودم به تو که امیدو آرزو را آفریدی اما چه کنم که در دریای غرور قایق آرزوی من کوچک است. نگاه کن مرا وبشوی باآب دیدگانت غبار خستگی و کهنگی را از تنم نگاه کن مرا وبرمگردان رویت را از رخ زردم که بانگاه تو زنده ام نگاهم کن نور دیدگانم
.jpg)
.jpg)
.jpg)
0%5B1%5D.jpg)
%5B1%5D.jpg)
| Power By:
LoxBlog.Com |
- موزیک پاپ
- دختران ایرانی
- love or hate
- شعر
- ردیاب خودرو
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دوستی و آدرس sozankh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.